به نوح وحی شد:جز آنها که تاکنون ایمان آوردهاند، کسی ایمان نخواهد آورد.او نیاید از کارهایی که میکنند غمگین باشد. 5 نوح که تبلیغ دین را بیش از این مفید نمیدید، قوم را نفرین کرد و گفت:
«ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّارا انّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الاّ فاجرا کفّارا» 6
پروردگارا، کسی از این کافران را بر روی زمین مگذار، چون اگر آنها بمانند، بندگانت را گمراه میسازند، و، از نسل آنان جز گروهی فاجر و بیایمان به وجود نخواهد آمد.
و در حق پیروان خود طلب آمرزش کرد. 7 و خدا خواست او را اجابت کرد. 8
نوح مأمور شد کشتی بسازد و در باره آنان که ستم کردهاند شفاعت نکند. 9 نوح مشغول ساختن کشتی شد و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند، او را مسخره میکردند و نوح میگفت:ما را مسخره نکنید، چون ما شما را بزودی مسخره خواهیم کرد. 10 خواهید دید عذاب سراغ چه کسی خواهد آمد. 11
1.نوح/21.
2.اعراف/60.
3.اعراف/64.
4.قمر/9.
5.هود/36.
6.نوح/27-26.
7.نوح/28.
8.نوح/26.
9.هود/37.
10.هود/38.
11.هود/39.
________________________
نوح کشیتی را در مدت چهل سال تمام کرد و از درون و بیرون قیراندود نمود.کشتی در سه طبقه ساخته شد.طبقه زیرین مخصوص چهارپایان، طبقه میانی خاص مردمان، و طبقه زیرین، برای مرغان.در این هنگام درهای آسمان به آبی سیلآسا باز شد و زمین شکافته گردید. 1 و تنور جوشیدن گرفت. 2 به نوح وحی شد تا از هر موجودی زوجی برگیرد، و نوح چنین کرد، و همه بستگان و مؤمنان را بر کشتی نشاند و به آنان گفت تا با یاد نام خدا به کشتی درآیند و به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام او را از یاد نبرند. 3 کشتی آنان را از لابلای امواجی همچون کوه حرکت میداد. 4 زن ناباور نوح همراه فرزندش کنعان به درون کشتی درنیامدند و سام، حام و یافث، سه فرزند دیگر نوح بر کشتی نشستند.نوح فرزندش کنعان را فریاد زد:پسرم همراه ما سوار شو و با کافران مباش.
او گفت:به کوهی پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند.
نوح گفت:امروز هیچ حافظی در برابر فرمان خدا نیست، مگر اینکه خود او رحم کند. 5 و گفت:خدایا پسر من از خاندان من است و وعده تو حق است.تو از همه حکمکنندگان برتری.
پروردگار فرمود:ای نوح او از اهل تو نیست، اول عمل غیر صالحی است.پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه.من به تو اندرز میدهم تا از جاهلان نباشی.
نوح گفت:خدایا به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم.اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود. 6
در این موقع موجی در میان آنان حائل شد و آن دو را از هم جدا کرد و پسر نوح در 1.قمر/12-11.
2.هود/40.
3.هود/41.
4.هود/42.
5.هود/42.
6.هود/47-45.
________________________
میان آبها غرق شد. 1
به روایت تورات، توفان فراگیر بود و جنبندهای بر روی زمین باقی نماند.از ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز چنین به دست میآید که توفان منطقهای نبوده است، چون کلمه ارض به طور مطلق آورده شده است. 2 با این حال، احتمال منطقهای بودن آن نیز به طور کلی منتفی نیست، زیرا در زبان قرآن واژه ارض برای منطقه مشخصی نیز به کار رفته است. 3 به همین دلیل، میان مفسران در جهانی یا منطقهای بودن توفان اختلاف است.
در برخی از منابع، احتمالمحلّی بودن توفان درستتر دانسته شده است. 4
در کشتی، مردان از زنان جدا بودند.کشتی بعد از صد و پنجاه روز، به روایت تورات، بر کوههای آرارات 5 ، آرام گرفت و بر اساس روایت قرآن، بر کوه جودی 6 استقرار یافت.بعضی جودی را همان کوه gordifoei دانستهاند که در حدّفاصل ارمنستان و عراق قرار دارد. 7
نوح، کلاغ را برای جستجو فرستاد، ولی او بر لاشهای نشست و فرمان نوح را فراموش کرد.نوح کبوتر را فرستاد، کبوتر با برگ انجیر و خزه برگشت و به پاداش این کار، طوق به او اعطا شد.همه از کشتی بیرون شدند و خدا نوح و پسرانش را برکت داد. 8 و به آنان گفت:«بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید.» 9
1.هود/43.
2.نوح/26.
3.اعراف/137.
4.رک:قرشی، قاموس قرآن، ج 7، ص 133؛محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.هود/48.
7.محمد لطفی جمعه، نظرات عصریة فی القرآن الکریم، ص 217.
8.هود/48.
9.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
________________________
نوح همراه یاران خود به سوی درّهای میان دجله و فرات سرازیر شد.آنان در همواریی در زمین شنعار 1 سکونت یافتند که بعدها«تمدن آشور»خوانده شد.آنان خشت را میپختند و از آجر به جای سنگ و از قیر به جای گچ استفاده میکردند.به روایت تورات، خداوند زبان آنان را مشوّش ساخت و از آنجا آنها را پراکنده کرد.آنان از بنای شهر بازماندند و به این دلیل آنجا را«بابل»نامیدند، زیرا که در آنجا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت و خداوند ایشان را از آنجا بر روی زمین پراکنده نمود. 2
کلاویخو جهانگرد معروف مینویسد:
در میان مردمان شهر«سورماری»آبادی که از آن آرارات به کمال وضوح دیده میشود، شایع است که این شهر، اولین جایی بوده که پس از توفان به عنوان محل سکونت در نظر گرفته شده و به دست پسران نوح ساخته شده است. 3
نوح زمین را میان فرزندان خود تقسیم نمود.سام، حام و یافث، هر کدام به سویی روان شدند و ملتها را به وجود آوردند.بابلیان، آشوریان، کنعانیان، حبشیان، حمیریان، سبئیان و، اعراب شمال و جنوب، همه از فرزندان سام هستند و تمام سیاهان، فرزندان حام و ترک و خزر، سقلاب، روس، مغول، یأجوج و مأجوج، چین و ماچین، بلغاری، برطاسی، یونانی، فرهنگی و رومی نسل یافثاند. 4 و خداوند عهد بست که توفان از آن پس نباشد و قوس را به نشانی آن در ابر نهاد. 5 و نوح سیصد و پنجاه سال پس از توفان بزیست. 6
بابل همان babylonia است که ترکیبی از«باب»و«ال»به معنی«دروازه خدا»است که بعدها عمودیان(عبرانیان)در آن فرود آمدند و با از میان بردن امپراتوری سومری آکدی 1.shanar.
2.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
3.سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، (چاپ سوم:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374)، ص 151-150.
4.حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، (تهران، امیرکبیر، 1364)، ص 25.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
6.همان مأخذ.
________________________
که به دست ارخ 1 یک کاهن سومری به عنوان اولین امپراتوری شناخته شده تاریخ پایهگذاری شده و به دست سارگن(2750 پ م)فرمانروای مقتدر آکد به اوج خود رسیده بود، در زمان فرمانروایی حمورابی(1948-1905 پ م)بر سراسر دلتا چیره شدند. حمواربی، نخستین، امپراتوری بابل را بنیاد نهاد 2 ، همزمان آشوریها که به زبان سامی سخن میگفتند، و مدتها قبل از هزاره دوم پیش از میلاد از عربستان به دلتا کوچیده بودند و شهر آشور را مرکز خود قرار داده بودند، و بعدها فلسطین، دمشق و حتی دلتای مصر پایین را به تصرّف خود درآوردند، در آنجا به قدرت رسیدند.
تیگلات پیلسر سوم که همان تغلت فلاستر کتاب مقدّس است 3 ، عبرانیان را به سوی سرزمین«ماد»راند، و بابل را گرفت و حکومتی بنیاد نهاد به همان نام امپراتوری بابل.پس از درگذشت شلم نصر 4 چهارم 5 ، غاصبی بر جای او نشست که به سارگن دور مشهور شد.پسر وی سناخریت و نوه سناخرین، «آشور بانیپال»است. 6 به این ترتیب به عصری میرسیم که نهضت بزرگ دینی ابراهیم در آن صورت گرفته است، و ما بتفصیل در جای خود از آن خواهیم نوشت.
حیات دینی ساکنان دلتا پس از توفان
ساکنان دلتا هر چند پس از مدّتی بینش توحیدی را از یاد بردند، ولی طی زمانی بیش از دو هزار سال، عقاید مذهبی که نوح رواج داده بود و سهم فوق العادهای در زندگی خصوصی و عمومی مردم دلتا داشت، بر آثار هنری و ادبیات آنها تأثیر گذاشت و به تمامی 1.erech.
2.هربرت جورج ولز، کلیّات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، (تهران، انتشارات سروش، 1365)، ج 1، ص 207.
3.تورات، پادشاهان، کتاب دوم، باب 15، آیه 29 و باب 16، آیه 7 بهبعد.
4.shalmaneser
5.همان، کتاب دوم، باب 17، آیه 3.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 210-208.
________________________
فعالیت آنان از عالیترین وظایف پادشاهان گرفته تا اشتغالات روزمره افراد عادی، سرایت کرد.بنیاد بعضی از امپراتوریهای دلتا از جمله سومر، به دست یک کاهن خدای شهر سومری بنیاد نهاده شد. 1 و امپراتوری بابل نیز یک دوت دینی بود که پیوسته زیر نفوذ کاهنان اداره میشود. 2 در واقع در هیچیک از جوامع باستانی، انسان اینچنین خود را به طور مطلق وابسته به دین نمیدانست.این واقعیت که جامعه سومری پیرامون معابد تشکیل و متبلور شد، و در آغاز بر اساس حکومت دینی تشکیل گردید، پیامدهایی عمیق و با دوام داشت.زمین متعلق به معابد بود و پادشاهان مقتدر آشور و دیگر امپراتوریها خدمتگزاران این معابد بودند.
قانونگذاری نیز ریشه دینی داشت.در آغاز یکی از کهنترین مجموعه قوانین بشری که به دستور حمورابی نوشته شده است، نشان داده شده که قانون را امپراتور از خدای «شمش»که نماینده آفتاب و بخشاینده نور و زندگی بود و رسما قانونگذار است، دریافت میکند. 3 استوانهای از کاوش شهر اور 4 بهدست آمده که از مجموعه قوانین حمورابی کهنتر است و«سین»خدای ماه را نشان میدهد که به اورانگور 5 دستور میدهد تا برای او پرستشگاهی برپا دارد و او را در گرداندن آن یاری دهد. 6
دوآلیسم و شرکزدگی بینش توحیدی
بر اساس منابع موجود با پیشرفت تدریجی تمدن و محو شدن خاطره جهانی توفان، ساکنان دلتا مسأله بسیار مهم و زیربنایی مبدأ هستی و عهدی که تورات و کتابهای دیگر آسمانی از آن حکایت میکنند، همه را بتدریج از یاد بردند و مظاهر شرک، یکی پس از 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 206.
2.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمدآرام و دیگران، ج 1، ص 275.
3.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
4.ur.
5.ur-engur.
6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 270-269.
________________________
دیگری به جهانبینی آنان راه یافت و آموزههای یکتاپرستانه نوح و پیامبران دیگر زیر تلّی از غبار زمان به راموشی سپرده شد.هر چند بجز نیروی فطرت که کشش ذاتی نهاد آدمی را به سوی مبدأ متعالی هستی تضمین میکند، دو نیروی دیگر نیز به گفته ویل دورانت آنان را به سمت توحید میراند:یکی پهناور شدن مملکت که الزاما خدایان بیشمار آنان را به فرمان خدای یگانه درمیآورد.دیگر اینکه خرده خدایان آنان در حقیقت چیزهایی جز مظاهر خدای بزرگ و یکتا نبودند. 1 و میبایست سرانجام در یک رابطه منطقی همانند بازگشت اوصاف متعدد به یک صاحب صفت، به آن ذات یگانه باز میگشتند.باور به«آن» به عنوان خدای خدایان که در معبد«اوروک»قرار داشت و عالیترین قدرت کائنات شمرده میشد و آفریننده انسان و خدایان بود، نشانگر لایههایی از بینش توحیدی یا تمایل به توحید در جهانبینی ساکنان دلتاست .خدایان دیگر نیز در حقیقت حکم کارگزاران الهی در سلسله نظام طولی را داشتهاند و بتدریج به عنوان خدایان متعدد، جهانبینی توحیدی آنان را به شرک تبدیل کردهاند.
این تحلیل با اقبال بیشتری از سوی پژوهشگران واقع بین غرب مواجه شده است. به نقل میرچا الیاده مورّخ برجسته ادیان، مکتب مردمنگاری وین و در صدر آن w.schmit صاحب حجیمترین تکنگاری مربوط به منشأ تصور الوهیت، میکوشد تا وجود یکتاپرستی آغازین را اثبات کند. 2
کشمکش میان دو جهانبینی توحیدی و شرکآلود، بیش از چندهزار سال در دلتا دوام آورد، و غلبه همیشه با جهانبینی شرکآلود بود.در واقع، جهانبینی توحیدی را آفتزده بود و با فراموشی پیامهای آسانی نوح، بار دیگر بشریت درون باتلاق جهل و خرافهپرستی فرو رفت و قرنهای متمادی از پی یکدیگر سپری شد، تا ابراهیم پدر امتها و شیعه و پیرو نوح، بار دیگر نوای توحید را به گوش مردمان رساند و درخت تناور توحید را به بار نشاند.
1.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، ج 1، ص 278-277.
2.میرچا الیاده، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستّاری، (تهران، انتشارات سروش، 1372)، ص 57.
________________________
در حدّ فاصله نوع و ظهور ابراهیم، انحطاط معنوی عظیمی به دلتا راه یافت. سومریان از روی الگوی جامعه انسانی نظام فوق طبیعت را ساختند.آسمانها از صدها موجود نیرومند انساننما پر شد و هر یک از خدایان مأمور انجام وظیفهای خاص شدند. هر چیزی دارای خدای مخصوص به خود شد.این خدایان تجسّمی از بشر و زندگی نابسامان انسان آن روز بودند.با این حال، سلسله مراتب داشتند.بعضی از آنها نسبتا کماهمیت بودند و بالاترین کاری که به عهدهشان واگذار میشد، نگهبانی یک عبادتگاه کوچک در یک پس کوچه بود.برخی دیگر از قبیل«شاره»و«زبانه»تنها در شهر خودشان اهمیت داشتند، اما بعضی مورد ستایش عموم بودند؛مثلا«نانا»خدای ماه که سامیان او را «سین»مینامیدند و پرسش«اوتو»خدای خورشید که سامیان او را«شمش»میخواندند، چنین وضعی داشتند و«آن»، چنانکه گفته شد، عالیترین قدرت کائنات بود و نخستین مقام را در معبد خدایان سومر اشغال کرده بود.«انلیل»خدای هوا و«انکی»خدای زمین، همانند«آن»مذکر بودند.
به این ترتیب، در جهانشناسی اکدی و سومری، جهان دارای سهبخش بود:آسمان، زمین و دریا که به ترتیب سه خدای:«آن»، «انلیل»و«انکی»به آنها نظارت داشتند.
سومریان، بابلیان و آشوریان بر جهانبینی شرکزده خود پایبند بودند و اطاعت از اوامر خدایان را فیضه خود میدانستند و ادراک آنان از خدایان، متناسب با شدّت تأثیری بود که خدایان در تجلیات خود بر زندگیشان میگذاشتند.
انجامشناسی نافرجام
ساکنان دلتا پس از توفان به جهان پس از مرگ باور داشتند و آن جهان را پایان لذات دنیوی میدانستند، ولی بهشت را از آن خدایان تلقّی میکردند.وجود هزاران گور با وسایل تدفین، گواه زندهای بر این اعتقاد عمومی است.
سومریان سرزمین مردگان را کور-نو-گیا 1 (سرزمین بدون بازگشت) 1.kur-nu-gia.مینامیدند. 1 این سرزمین فضای وسیعی بود که زیر زمین قرار داشت و بر اساس بینش اساطیری«ارشکیگال» 2 ، ملکه جهنم با شوهرش«نرگال»همراه ایزدان بسیاری در آن سلطنت میکردند.جز در شرایط استثنایی، کسی قادر به گریختن از این سرزمین نبود.
در اسطوره هبوط«اینانا»به جهان مردگان، تصویر دقیقی از جهان پس از مرگ داده شده است.این اسطوره از کوهی لاجوردی گفتگو میکند با دروازههایی که به دقت قفل شده و بر آنها نگهبانانی گمارده شدهاند. 3
متون آشوری و بابلی در خصوص وضعیت زندگی پس از مرگ، تقریبا اطلاع بسیار اندکی در اختیار ما میگذارند.پذیرفته شده بود که زندگی هدیهای است الهی و خود نیز آن را باز پس میگیرد.آنان دیدی بدبینانه نسبت به مرگ و جهان پس از مرگ داشتند و رابطه اندکی بین عمل انسان در حیات مادی و پاداش آن در حیات اخروی قائل بودند.در افسانه گیلگمش، پهلوانی که بخشی از اساطیر مربوط به او را پیشتر نقل کردیم و جسمی مرکب از انسان و حیوان داشت، و تمام عمر خود را به دنبال کشف راز حیات و مرگ سپری کرد، و با روح«انکیدو»ایجاد ارتباط نمود تا بتواند به راز زندگی پس از مرگ پی ببرد، هیچ اشارهای به رابطه جهان ماده و جهان معنی نشده است، پیام دیگری از نوح که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شد و انجام شناسی را بیانجام و نافرجام میکرد.
نقش و جایگاه کاهنان
کاهنان حکمای الهی آن اعصار بودند.آنان درباره حقایق ماورای طبیعت میاندیشیدند و به راز کائنات توجه داشتند. 4 ولی تاریخ نام هیچ کاهنی را به یاد ندارد که در حدفاصل توفان نوح و نهضت بتشکنی ابراهیم، به ترویج بینش توحیدی اقدام کرده 1.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی«پژوهشگاه»، 1372)، ج 2، ص 263.
2.ereshkigal.
3.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بینالنهرین، ج 2، ص 265.
4.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 265.
________________________
باشد.هرچند تردیدی در نقش آنان در حیات معنوی انسانهای آن روز نیست.هربرت جورج ولز در کتاب کلیات تاریخ، مینویسد:
در میان نویسندگان امروزی این فکر شیوع فراوان دارد که دستگاه کاهنان را ناپسند بنمایند و از کاهنان چنان سخن دادند که پنداری ایشان همه مردمی فریبکار و شیّاد بودهاند و از سادگی مردم سودجویی میکردند، اما براستی اینان تا زمانهای درازی تنها طبقه نویسنده و خواننده و دانشمند و متفکر حرفهای جهان بودند.بیرون از پرستشگاه جهان پر بود از تاریکی نادانی.مردم به آنان اطمینان کامل داشتند و کاهنان نخستین فرمانروایان سومریان بودند. 1
پایبندی کاهنان به مراسم دینی، خود سبب بروز جنگهای خانمان سوزی میشد که بتدریج آنان را تضعیف میکرد و ضعف آنان مقدمه به قدرت رسیدن دولتمردان شد. دولتها از این مقطع به وجود آمدند و کمکم معابد و کاهنان را به کنترل خود درآوردند.منشأ ضعف کاهنان تنها در تعارض آنان نهفته نبود، رفتار و منش آنان همیشه با احکام دین سازگاری نداشت.ناسازگاری گفتار و کردار آنان، مردم را به اصل دین بدبین میکرد.در عصر ابراهیم و پیامبران متأخر یعنی موسی و عیسی، یکی از قدرتمندترین جناحهایی که با تعالیم و اصلاحات دینی آنان به مبارزه برمیخاست، کاهنان و متولیان دین بودند.
پرستشگاهها و آیینهای نیایش
پس از توفان، شهرها بر گرداگرد معبدها ساخته شدند و به حیات خود ادامه دادند و این عمل سمبلی از محوریت پرستش و بندگی خدا در زندگی شهری انسان بود.پرستش معبود بیهمتا و بیانباز، انسان پرستشگر را از تنگنای وجود مادی و بیمقدارش بیرون میراند و او را در عرصه بیعرض و طول ملکوت به جولان درمیآورد؛ملکوتی که کوچکترین شباهت و همانندی با عالم ملک نداشت و زشتی و پلشتی آن را در خود منعکس نمیساخت، و از کینه و حسد و جنگ و خدعه و فساد در آن خبری نبود.ولی این 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجبنیا، ج 1، ص 266-262.رابطه زلال و آسمانی برای ابلیس قدرت و شهوت و غفلت، پذیرفته نبود.زمانی نگذشت که پرستشگاههای دلتا از بتها انباشته شدند و صورتپرستان از سیرتها کناره گرفتند و دیده حسّ بر دیده دل غالب شد.کاهنان از میان اشراف برگزیده شدند و با جامههای فاخر و دلی فاجر، پرستشگاهها را به لوث وجود خود آلودند.تا مدتی رسم بر این بود که چون نوح که پس از بیرون آمدن از کشتی و آرامش توفان و نرمش طبیعت، به علامت انقیاد در برابر خدا، قربانی به قربانگاه برد، قربانی ذبح کنند، ولی چونان نوح نبی، نفس امّاره خود را به مذبح نمیبردند.آنان سعد و نحس ایام را مشخّص میکردند، به تقوم ایّام میپرداختند و کتابهای نیایش و سح رو جادو را حفاظت مینمودند و در بالاترین بخش معبد که ژیگونو 1 خوانده میشد، در دهلیزی که دور از نظر بود و در آن نقطه، جهان غیب و شهادت به هم گره میخرودند، به، نیایش میپرداختند.
1.gigunu.
نظرات شما عزیزان: